پیشنهاد مهدی
:
مهدی توی یک بازی با من لج کرده بود و اصلا حرف نمی زد و می گفت : من این بازی رو دوست ندارم ، من هم گفتم : باشه هر وقت دوست داشتی بیا تو بازی ، بعد توی بازی یک مشکل درست کردم که می دونستم مهدی حتما براش پیشنهاد داره ، آنقدر گفتم : بچه ها چیکار کنیم که یهو مهدی گفت : خاله من یه پیشنهاد دارم و همه چیز حل شد.
25/10/90
درباره نویسنده
مطالب مرتبط
فرصت کمی داریم..
بیایید از « پدر❤ ، مادر ❤» بودن مون،«لذت»...
ادامه مطلب >
تشکیل دادگاه و دادسرای اطفال و نوجوانان &nbs...
ادامه مطلب >
"مهارت های حل مساله"قسمت اول:خوب است كه براى شروع ه...
ادامه مطلب >
ضرورت تشکیل دادگاه ویژه اطفال به منظور تأمین ...
ادامه مطلب >
برگ های پاییز را بهانه کردم تا اثر دستان کوچک کودکم جاودان بماند برای من...مهر مهربان خوش امدی
ادامه مطلب >
تا وقتی که دیگران مسئول حال خوب،بد،ترس،غم یا نگرانی من ...
ادامه مطلب >