اخبار و مقالات و داستان و دل نوشته‌ها در مجله مهر من

آرشیو با تگ: عشقبازگشت
تیر 11, 1398
    مهر من برگزار میکند   دوره هوش فضایی(هنر های تجسمی)  هوش فضایی که مربوط به تجسم سه بعدی اشیا است، بیش از هر چیزی با هنر در ارتباط بوده و باعث تقویت درک کودک از محیط پیرامون و اشیای موجود در آن می شود  هنرهاي تجسمي در رشد و پر...
ادامه مطلب
خرداد 21, 1398
* همایش فلسفه زندگی و هنر خلق کردن* برای دومین بار در استان تهران* توسط مدرسین بهبود و رشد فردیو موفقیت* رایگان. فقط و فقط 7هزارتومان ورودی سالنتاریخ98/3/23 پنج شنبه                    ساعت:15الی18             ...
ادامه مطلب
اردیبهشت 24, 1398
 گفتن قصه توسط بچه ها درباره عصبانیت سارا: یه روز یه آدم عصبانی بود پون با زنش دعواش شده بود. دخترش هی میومد می پرید وسط حرفاشون.عصبانیشون می کرد.در ومادر با عصبانیت گفتن : نپر وسط حرفامون. دختره هم گریه کرد و رفت تو اتاقش.بعد گشنش شد اومد بیرون شام خورد و خوابید وقتی صبح شد د...
ادامه مطلب
اردیبهشت 17, 1398
دندون لق شدهامروز پارمیس در مورد دندون لق شدنش؛ مهدی در مورد خاکهایی که توی خونشون نشسته و عصبیش کرده؛ نیوشا در مورد آمپول و.......حرف زدن.خیلی جالب بود.وقتی به بچه ها گفتم که وقتی دندون افتادهمون رو نگه داریم بعداز چند سال پودر می شه؛ مهدی با غصه گفت: کاش اینطور نشه که اگه دلمون برای بچگیمون تنگ شد اونو نگاه کنیم!!!!
ادامه مطلب
اردیبهشت 10, 1398
احساس بچه ها درباره اینکه اگر یک خواهر یا یک برادر کوچکتر داشته باشند:بهراد:اگه یه خواهر کوچولو داشتم احساس خیلی خوبی داشتم چون بهش شیر می دادم.مهدی: دوست داشتم یه داداش کوچولو داشتم هی دعواش می کردم؛ ناخناشو کوتاه می کردم و بهش شیر می دادم.ماهان: دوست داشتم یه خواهر کوچولو داشته باشم و پوشکشو عوض می کردم.فربد:دوست داشتم یه خواهر کوچولو داشتم؛ می بردمش جیش کنه و بهش شیر می دادم. 
ادامه مطلب
اردیبهشت 10, 1398
بازی احساسات؛ مبحث 3:" احساس بچه ها در مورد برد و باخت " مهدی: اگه ببازم احساسا خیلی بدی دارم میرم سیب زمینی می خورم تا قوی بشم؛ اگه برنده بشم اشکم می ریزه به جای اینکه دستامو تکون بدم از خوشحالی پاهامو تکون می دم.فربد: اگه ببازم؛ خیلی عصبانی و ناراحت می شم می رم تمرین می کنم اگه ببرم؛ خوشحالی می کنم و می پرم بالا.بهراد: وقتی می بازم احساس خیلی خیلی بدی دارم؛ می رم تمرین می کنم تا برنده شم.اگه ببرم؛ کلی خوشحالی می کنم و اشکام میاد.
ادامه مطلب
اردیبهشت 10, 1398
تفاوت دختر و پسر و زن و مرد از دیدگاه کودکان: مهدی: اونا لباساشون با ما فرق داره.لاک می زنن؛ گیره سر می زنن؛روسری می پوشن اما ما نمی پوشیم.دخترا لباساشون نازکه پسرا لباساشون چروکه.مامانا دمپایی می پوشن؛باباها نمی پوشن.مامانا پاهاشون کوچیکه باباها پاهاشون بزرگه.مامانا تو ...
ادامه مطلب
اردیبهشت 03, 1398
  90/10/7 آشتی آشتی دانیال روی صندلی نشسته بود و فرنام می خواست صندلی رو به زور ازش بگیره.وقتی من می خواستم مشکلشون رو حل کنم یهو فرنام صندلی رو از پشت کشید و دانیال از پشت صندلی زمین خورد.از نگاهش فهمیدم که خیلی ترسید.عکس العمل فرنام این بود که پشت سرهم می گفت : داداش ببخش...
ادامه مطلب
اردیبهشت 03, 1398
امروز سر تغذیه, بچه ها همه داشتن حرف می زدن و به تذکرهای من گوش نمی کردن.فقط مهدی حرف نمی زد.من یهو به مهدی گفتم : مهدی می شه بعد از تغذیه برام تعریف کنی که چی شد که دیگه تصمیم گرفتی  سر تغذیه حرف نزنی؟!یهو همه ساکت شدن و مهدی هم خیلی خوشحال شد و قبول کرد . بعد از تغذیه همه رو جمع کر...
ادامه مطلب
بهمن 30, 1397
کنوانسیون حقوق کودک یک کودک را به عنوان فردی که به سن هجده سال نرسیده‌است تعریف می‌کند.کودکی از مهمترین و موثرترین دوره های زندگی به شمار می رود که در آن شخصیت فرد شکل می گیرد و این نشان می دهد، کودکان تنها به توجه و مراقبت جسمانی نیاز ندارند، بلکه تمامی ابعاد اجتماعی، ع...
ادامه مطلب