اخبار و مقالات و داستان و دل نوشته‌ها در مجله مهر من

اردیبهشت 17, 1398
دندون لق شدهامروز پارمیس در مورد دندون لق شدنش؛ مهدی در مورد خاکهایی که توی خونشون نشسته و عصبیش کرده؛ نیوشا در مورد آمپول و.......حرف زدن.خیلی جالب بود.وقتی به بچه ها گفتم که وقتی دندون افتادهمون رو نگه داریم بعداز چند سال پودر می شه؛ مهدی با غصه گفت: کاش اینطور نشه که اگه دلمون برای بچگیمون تنگ شد اونو نگاه کنیم!!!!
ادامه مطلب
اردیبهشت 17, 1398
دوره کنترل ترس در کودکانتجربه ترس در سنین 4 تا 5 سالگی یکی از شایع ترین مشکلات کودکان است که رفتار و برخورد اگاهانه والدین با این مرحله رشدی مهم ،عامل اصلی گذر از حس میباشد.تحولات فکری کودکان همراه با تخیل بسیار قوی از سه سالگی باعث ایجاد ترس های فانتزی در سنین بعد 3 سالگی میشود.هرچقدر شناخت والدین از این دوره بیشتر باشد بهتر و بیشتر میتوانند به حل این مسابل در کودکشان کمک کنند.
ادامه مطلب
اردیبهشت 17, 1398
دوره آموزشی جداسازی ایمن ( ویژه مادران و مربیان مهد کودک)هر چقدر توانایی فردی کودک بیشتر باشد، بهتر و زودتر آماده جدا شدن از مادر و اجتماعی شدن می شود.مهارت های فردی از موارد بسیار ساده گرفته تا موارد پیچیده باید در مرحله رشدی مناسب تمرین شود.گاهی علت اصلی وابستگی کودکان ، عدم داشتن مهارت های فردی کافی آنهاست.و صد البته گاهی وابستگی مادر و کودک، علت اصلی وابستگی است!!!!آنچه در این دوره بطور همزمان رخ میدهد آماده سازی مادر و کودک برای جدایی از هم و ورود به دوره رشدی جدید است. 
ادامه مطلب
اردیبهشت 10, 1398
احساس بچه ها درباره اینکه اگر یک خواهر یا یک برادر کوچکتر داشته باشند:بهراد:اگه یه خواهر کوچولو داشتم احساس خیلی خوبی داشتم چون بهش شیر می دادم.مهدی: دوست داشتم یه داداش کوچولو داشتم هی دعواش می کردم؛ ناخناشو کوتاه می کردم و بهش شیر می دادم.ماهان: دوست داشتم یه خواهر کوچولو داشته باشم و پوشکشو عوض می کردم.فربد:دوست داشتم یه خواهر کوچولو داشتم؛ می بردمش جیش کنه و بهش شیر می دادم. 
ادامه مطلب
اردیبهشت 10, 1398
بازی احساسات؛ مبحث 3:" احساس بچه ها در مورد برد و باخت " مهدی: اگه ببازم احساسا خیلی بدی دارم میرم سیب زمینی می خورم تا قوی بشم؛ اگه برنده بشم اشکم می ریزه به جای اینکه دستامو تکون بدم از خوشحالی پاهامو تکون می دم.فربد: اگه ببازم؛ خیلی عصبانی و ناراحت می شم می رم تمرین می کنم اگه ببرم؛ خوشحالی می کنم و می پرم بالا.بهراد: وقتی می بازم احساس خیلی خیلی بدی دارم؛ می رم تمرین می کنم تا برنده شم.اگه ببرم؛ کلی خوشحالی می کنم و اشکام میاد.
ادامه مطلب
اردیبهشت 10, 1398
بازی احساسات : مبحث 4: "گفتگو درباره ترس ها و نگرانی ها و راه حل توسط بچه ها"ماه: از مامانم وقتی عصبانی می شه می ترسم. از قیافه بابام می ترسم.از پاهاش؛ از خال روی پاش از دندوناش می ترسم.وقتی دهنشو باز می کنه احساس می کنم یه قورباغه تو دهنشه.نگرانم که یه روز جوراب نداشته باشم.راه...
ادامه مطلب
اردیبهشت 10, 1398
تفاوت دختر و پسر و زن و مرد از دیدگاه کودکان: مهدی: اونا لباساشون با ما فرق داره.لاک می زنن؛ گیره سر می زنن؛روسری می پوشن اما ما نمی پوشیم.دخترا لباساشون نازکه پسرا لباساشون چروکه.مامانا دمپایی می پوشن؛باباها نمی پوشن.مامانا پاهاشون کوچیکه باباها پاهاشون بزرگه.مامانا تو ...
ادامه مطلب
اردیبهشت 03, 1398
  پیچامروز یه مشکل پیش اومد و مهدی قهر کرد و گفت:دیگه بازی نمی کنه. یهو کنار پنجره یه پیچ پیدا کرد و گفت:  خاله ؛ پیچ !! منم از فرصت استفاده کردم و گفتم: ای وای من الان یه مدت که دارم دنبال این پیچ می گردم و پیداش نمی کنم؛ تو چطور پیداش کردی؟!خیلی ذوق کرد و می گفت: همین جا بود؛خ...
ادامه مطلب
اردیبهشت 03, 1398

پشیمونی

مدیر سایت | 0 نظر | |
   پشیمونی امروز زمان نقاشی دیدم که نگار به جای نقاشی همه دستاشو با پاستل سیاه سیاه کرد.اول خیلی عصبانی شدم.خواستم چیزی بگم.اما یه فکری به سرم زد.با ترس دستشو ازم قایم کرد اما من با خنده و ذوق گفتم: نگار چقدر دستت خوشگل شده انگار که دستکش دستت کردی.او هم از عکس العمل من ت...
ادامه مطلب
اردیبهشت 03, 1398
  90/10/7 آشتی آشتی دانیال روی صندلی نشسته بود و فرنام می خواست صندلی رو به زور ازش بگیره.وقتی من می خواستم مشکلشون رو حل کنم یهو فرنام صندلی رو از پشت کشید و دانیال از پشت صندلی زمین خورد.از نگاهش فهمیدم که خیلی ترسید.عکس العمل فرنام این بود که پشت سرهم می گفت : داداش ببخش...
ادامه مطلب